از سال اول دانشگاه وقتی وارد زندگی خصوصیشون شدم تناقضاتی دیدم. برای همین سعی کردم بهشون بفهمونم که اینکاراشون اشتباهه ولی خب اصلاً حرف همدیگرو نمیفهمیدیم. دلیلشم واضحه، دنیای کسایی که کتابهای سیاسی- مذهبی میخونن با دنیای کسی که ته کتابای خفنش نادر ابراهیمی و صادق هدایته خیلی خیلی فرق میکنه. درسته من قدرت مقابله باهاشون رو نداشتم و اصلاً استدلال و نقد بلد نیستم ولی فکر کنم تو اون کتابا باید از حداقل اخلاق چیزی گفته شده باشه و اگه هم نشده به اندازه پشیزی برام ارزش ندارن. بعد از یه سال زندگی و عوض شدن دیدم نسبت به بت های ساختگیم از پیششون رفتم اما به مرور این تغییر دید باعث شد یه قسمت شخصیتم کاملاً فرو بریزه و حس پوچی بهم دست بده. کمکم همه کارهای زندگیمو پوچ دیدم. به مرور زمان بقیه شخصیت ها هم برام بیارزش شدن و از وجودم حذف شدن و همچنان با گذر زمان شخصیت تقلیدیم بیشتر و بیشتر فرو میریزه اما خب طبق عادت هنوزم که شخصیتم بیشتر فرو میریزه دنبال شخصیت جدید نیستم و بیشتر میخوام از یه شخصیت برای ساختن شخصیتم کمک بگیرم اما خب با اینکه صدبار شکست خوردم و میخورم اما بازم دارم همین کار رو میکنم. امروز وقتی داشتم تصمیم میگرفتم که یکی از الگوها و افراد تاثیرگذار رو از زندگیمو اون قسمت از شخصیتم حذف کنم یا نه به این فکر کردم که چقدر این بی شخصیتی نمود بیرونی بدی برام بوجود آورده و چقدر آدم بی هویتی شدم. به مرور زمان هویتم هم برام بی ارزش شده و این اصلاً حس خوبی نداره. وقتی هویتت روی هواست تقریباً آزاد و رهایی و دیگه خودت هم برای خودت ارزشی نداری.دیگه نه تیپ ظاهریت برات مهمه و نه حرفایی که درباره خودت باهات میزنن و اصلاً هیچ چیزی درباره خودت مهم نیست. هیچ چیز. اینقدر بی ارزش میشی که وقتی یکی بهت توهین میکنه و مثلاً میگه تو خیلی احمقی به توهینش جواب نمیدی. چون توی دلت یه لحظه حس میکنی شاید راست میگه. شاید واقعاً احمق باشم. برای همین تا چند مدت ذهنت درگیر میشه که حرفش درست بوده یا نه و یا موقعی که حرف میزنی یا کاری میکنی به این فکر میکنی نکنه از حرفت یا عملت بعداً پشیمون بشی کما اینکه میشی. اینقدر بی ارزش میشی که حتی نمیتونی به خودت اعتماد کنی.
این شخصیت هم خط میخوره و از زندگیم کنار میره. من مطمئنم چیزی از اون
کم نمیشه. چون براش فرقی نمیکنه الگوی مثلاً 2 میلیون نفر باشه یا 1999999
نفر. اما یه شخصیت دیگه هم رو به فروپاشیه اما بنظرم میارزه. آدم بعضی
از اصول اولیه انسانیت رو که خودش تعریف کرده رو باید رعایت کنه. حتی به
قیمت از فروپاشی یه قسمت از شخصیتش. حتی به قیمت از دست دادن خودش. مهم
نیست که چیزی ازت مونده یا نه. هویتی مونده یا نه. مهم اینه اون اصول همیشه باید حفظ بشه.