من هیچ وقت معنی سلامتی رو نمیفهمم تا اینکه مریض شم.
وقتی مریض میشم میفهمم سلامتی یعنی چی. بعد از اینکه مریضیم تموم شد چند
روزی قدر سلامتیمو میدونم اما دوباره کم کم از فکر سلامتی میام بیرون و
دوباره بهش بی توجه میشم. دلیلشم واضحه. فراموشی. انسان ذاتا فراموش کاره.
خیلی سریع همه چیز از یادش میره. فراموشی هم خیلی خوبه و هم خیلی بد. خوبیش
اینه خیلی چیزای بد رو از یادمون میبره. چیزایی مثل مرگ عزیزان و... و
بدیش هم اینه که خیلی چیزایی که نباید از یادمون بره رو از یادمون میبره
مثل همین سلامتی یا مثلاً اشتباهاتمون که هزاربار تکرارش میکنیم و بازم دست
برنمیداریم. فراموشی چیز عجیبیه. شاید خیلی از ناامیدی ها و سختی های این
روزامون بخاطر فراموشی باشه. فراموشی کارایی که کردیم و نباید میکردیم،
فراموشی کارایی که نکردیم و باید میکردیم، فراموشی کارایی که باید میکردیم و
نکردیم یا برعکسش. فراموشی نصیحتها و هشدارهایی که بهمون میدادن و
میگفتیم بیخیال. فراموشی دوستامون، دشمنامون و بدتر از اون خودمون. وقتی
خودمونو فراموش کردیم یعنی اونو فراموش کردیم.فراموشش کردیم و فراموش شدیم.
به همین راحتی.