شنبه ۸ ارديبهشت ۹۷
ماشین را کنار میزنم تا کمی استراحت کنم. هنوز مسافت زیادی مانده تا
به نزدیکترین شهر برسم. سرم را بلند میکنم تا نگاهی به آسمان بیندازم. لشکر بیشماری
از ستاره ها رژه ای در آسمان راه انداخته اند و تعداد بیشمار دیگری محو تماشای آن
شده و در دل فرمانده را تحسین میکنند. فرمانده امان ظلمت را بریده و با نور لشکرش
آنچنان تاریکی آسمان را دریده که درخشش آن، دلم را به لرزه درمیآورد و ناخودآگاه تحسین
و تسبیحش را در وجودم زنده میکند. اما مسیر این لشکر هیچوقت به شهر نمیخورد. جاییکه
نور شهر قدرتنمایی میکند لشکریان توانی برای خودنمایی پیدا نمیکنند.نور شهر نور
فرمانده را هم در خود محو میکند، چه برسد به لشکریانش. خوب نگاه کن چقدر آسمانش تاریک
است.ظلمت محض است.