The Pursuit of anonymity

همگرایی تناقضات

...

بهم گفت: « کی دوباره همدیگه رو می‌بینیم؟ » یه خورده فکر کردم و گفتم: « احتمالاً هیچ‌وقت. » گفت: « میشه این حرفو نزنی؟ » فکر کنم خیلی ناراحت شد. من که دلم خیلی خالی شد. این فرد همون کسی بود که همیشه ازش فرار می‌کردم. دعوای بین ما به حدی بود که بودنمون کنار همو تحمل نمی‌کردیم و سکوت همیشگی بینمون بدتر از هزار فحش بود. اما حالا دلم شور می‌زنه و احساس تنهایی خودشو بیشتر نشون میده. فکر کنم با رفتنش دلم خیلی براش تنگ شه. حتی بیشتر از بقیه. حتی بیشتر از نزدیکترین دوستام. یعنی بودن این فرد توی زندگیم این‌قدر مهم بوده که با نبودش خلائی توی زندگی حس کنم؟

پ.ن: گاهی وقتا  این سوال برام پیش میاد که اصلاً چرا با افراد جدید آشنا میشیم؟ موقع آشنا شدن اصلاً به دردناک بودن لحظه جدایی فکر می‌کنیم؟

آخرین مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان